استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز گفت:در ادبیات دوره معاصر یک دگردیسی از نظر معنایی پدید آمده و با اشباع زبانی و محتوایی مواجه است که گویی شاعر زاویه تازهتری پیدا نمیکند و شاید شاعر تصور میکند که اگر به نیایش روی آورد، چندان برای مخاطب جذابیت نخواهد داشت.
به گزارش پگاه خبر؛غلامرضا کافی؛ شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز درباره نیایشهای ادبی گفت: نیایش در زمره ادبیات دینی است و آغاز تقسیمبندی موضوعی در آن با توحیدیه است و در ادامه به پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) میرسد. برخی از موضوعات و مفاهیم دینی نیز در این دستهبندی قرار میگیرد. یعنی ممکن است شعری که در پیوند با قرآن گفته شده باشد یا شعری درباره اعمال دینی باشد که البته حجم خیلی گستردهای نداشته و بیشتر جنبه تعلیمی دارند.
وی افزود: با توجه به اینکه نیایش حالت عاطفی بیشتری داشته و با روحیه اهل ادب و شعرا سازگارتر است، بنابراین شاعران پیوند بیشتری با آن دارند و اگر بخواهند انواع توحید را بگویند، از عهده کار برنخواهند آمد. اما میتوانند در بیان شعر از دستمایههای خیالی استفاده کنند. در حالی که نیایش فرارفتن از محدودیتهاست که میتواند جذابتر و جالبتر و با گریز از معیارها انجام شود.
کافی ادامه داد: گرچه شاید نتوان نیایشها را در قالب یک گونه ادبی متمایز تقسیمبندی کرد، اما میزان قابلتوجهی از شعر توحیدی در پیوند با نیایش است، یعنی یا به طور مستقیم نیایش است یا آنچه میخواهد در قالب توحید بیان کند در هیئت و شکل نیایشی بیان کرده است.
دگردیسی معنایی در ادبیات فارسی
این شاعر در ادامه بیان کرد: در میان منظومههای عرفانی، کمتر منظومهای است که با نام خدا شروع نشده باشد؛ بنابراین این منظومهها پیوند عمیقی با این مفهوم دارند و نیایش یا در آغاز یا در میان شعر است. یعنی جاهایی که یک انقلاب روحی در شاعر رخ داده، این نیایش را به وجود آورده است. مانند نیایش وحشی بافقی که میگوید؛ «الهی سینهای ده آتش افروز/ در آن سینه دلی وان دل همه سوز» و یا نظامی به طور خیلی مشخص و پیوسته این نگاه را دارد. گاهی منظومههای آیینی مانند عمان سامانی که او را به عنوان شاعر آیینی و عاشورایی میشناسیم، گونهای از مناجات را در کلام خود دارد؛ «کیست این پنهان مرا در جان و تن/ کز زبان من همی گوید سخن؟ / این که گوید از لب من راز کیست/ بنگرید این صاحب آواز کیست؟»
وی در ادامه با اشاره به جایگاه نیایش در ادبیات معاصر تصریح کرد: به نظر میرسد در ادبیات دوره معاصر یک دگردیسی از نظر معنایی پدید آمده و با اشباع زبانی و محتوایی مواجه است که گویی شاعر زاویه تازهتری پیدا نمیکند و شاید شاعر تصور میکند که اگر به نیایش روی آورد، چندان برای مخاطب جذابیت نخواهد داشت. از سوی دیگر وقتی عنوان خاتمالعرفا را در ادبیات فارسی داریم شاید دیگر نباید توقع داشته باشیم که حس مناجات در ادبیات معاصر هم مورد توجه باشد و بعد از آن نگرههای عرفانی را در شعر بیدل به عنوان پایانبخش سبک هندی میبینیم که گاهی حالت مناجاتی دارد، اما کاملاً متفاوت است. یعنی خدا را با رحمت عامی میبیند که همه را خواهد بخشید.
هنر قابل مدیریت نیست
شاعر «بهار در برهوت» در ادامه گفت: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در دورهای با مفاهیم عرفانی، دینی و ارزشی ستیز و باعث شده ادبیات از کارکردهای قوی خود چه سیاسی و چه فرهنگی خالی باشد. پس تفکرات روشنفکری و به طور شاخصتر سکولاراندیشی، مؤثر واقع شده تا ما از این مفهوم فاصله بگیریم. حتی در انقلاب اسلامی که به هر حال یک رویکرد و بازگشتی به مفاهیم ارزشی داریم، شاید شعر مناجاتی را به آن معنا نبینیم، در حالی که از ادبیات انقلاب اسلامی توقع میرود که اینگونه باشد و نیست و به نظر میرسد این مسئله به اشباع ذهنی و زبانی برمیگردد که در حوزه مناجات به وجود آمده است.
وی تصریح کرد: به هیچ شاعر اصیلی نمیتوان تکلیف کرد و هنر، قابل مدیریت نیست که درباره یک موضوع خاص شعر بسراید و این موضوع باید در بستر طبیعی خود به وجود بیاید. البته ممکن است در برههای این اتفاق در ادبیات بیفتد و موجی از خداگرایی را داشته باشیم. در واقع شاعر سفارش خود را از اجتماع میپذیرد و وقتی نیاز اجتماع را درک کند، آن را پاسخ خواهد داد.
انتهای پیام/