الگوی مقابله با ریزگردها در ایران
الگوی مقابله با ریزگردها در ایران

به گزارش پگاه خبر؛طی یک دهه گذشته، پدیده ریزگرد همراه با مشکلات متعدد خود، به بیش از دوسوم شهرهای کشور گسترش یافته است. طرح فعلی برای مقابله با این بحران در کشور جنگل کاری است. با این وجود، به علت سرعت پایین طرح و سرعت بالای از بین رفتن اراضی نهال کاری شده، مهار ریزگرد […]

به گزارش پگاه خبر؛طی یک دهه گذشته، پدیده ریزگرد همراه با مشکلات متعدد خود، به بیش از دوسوم شهرهای کشور گسترش یافته است. طرح فعلی برای مقابله با این بحران در کشور جنگل کاری است. با این وجود، به علت سرعت پایین طرح و سرعت بالای از بین رفتن اراضی نهال کاری شده، مهار ریزگرد در کوتاه مدت با کمک این طرح امکان پذیر نیست. علاوه بر سرعت پایین، مشکلات اکولوژیک (بوم شناسی)، عدم همراهی مردم، عدم پایداری و عدم بهره برداری اقتصادی از دیگر مشکلات این طرح است. بنابراین طرح فعلی در مقابله با ریزگردها، ناکارآمد بوده است.

ضرورت و اهداف پژوهش

طی سال های گذشته بحران ریزگرد به بیش از دوسوم شهرهای کشور به ویژه مناطق غرب و جنوب غرب کشور گسترش یافته است. در این راستا توسعه جنگل های دست کاشت و نهال کاری اراضی به عنوان یک رویکرد کم هزینه و پربازده برای مقابله با گسترش کانون های ریزگرد و مهار آن در جهان موردتوجه قرار می گیرد. با این وجود در طرح های فعلی جنگل کاری ایران، علاوه بر صرف هزینه فراوان و بی بازگشت سرعت نابودی اراضی نهال کاری شده در بسیاری مناطق، از سرعت پیشرفت طرح ها بیشتر است و در خوش بینانه ترین حالت، مهار کانون های فعلی ریزگرد تا ۱۵۳ سال آینده محقق نخواهد شد. علاوه بر این، اجرای مدل فعلی موجب بروز نارضایتی اجتماعی در میان مردم محلی و وقوع آسیب های زیست محیطی به دلیل انتخاب گونه های مهاجم و غیرمثمر شده است. بنابراین اصلاح طرح فعلی و یا استفاده از طرحی مطلوب و بهینه ضروری است.

طرح های فعلی جنگل کاری

به طور کلی مسئله نهال کاری و توسعه جنگل های دست کاشت با هدف مقابله با ریزگرد از جنبه های فنی و نهادی و مدل کلان اقتصادی – اجتماعی قابل بررسی است. در طول ۴۰ سال گذشته الگوی دولتی کاشت نهال، بدون تغییر بوده است. در الگوی فعلی که از طریق قرارداد دولت با پیمانکار انجام می شود، کاشت نهال در اختیار پیمانکار قرار دارد. پس از کاشت و آبیاری در مدت زمان تعیین شده، مسئولیت به اداره کل منابع طبیعی واگذار می شود. در این الگو، مقوله جنگل های دست کاشت به عنوان یک پروژه دولتی، هزینه بر و غیرانتفاعی با اهداف صرفاً زیست محیطی و بدون درآمدزایی اقتصادی یا تاثیرات اجتماعی نگریسته می شود.

با توجه به اینکه مدل فعلی، هزینه بر است و منابع و ظرفیت اجرایی دولت نیز برای پیشبرد این حجم کار محدود است، به طور طبیعی پیش فرض هایی برای ابعاد فنی پروژه ایجاد می شود. به طور مثال گونه ای باید انتخاب شود که کمترین نیاز به آبیاری و رسیدگی و کمترین هزینه را داشته باشد. همچنین اراضی ملی و منابع طبیعی باید در اختیار دولت باقی بماند.

مسائل و معضلات مدل فعلی

تجربه چندین دهه به کارگیری مدل مذکور، حاکی از ناکامی آن در گسترش جنگل های دست کاشت و مقابله با بیابان زایی و ریزگرد بوده است. اصلی ترین معضلات پیش روی این مدل عبارتند از:

  • مشکلات اکولوژیک

به دلیل دولتی تعریف شدن پروژه، پیاده سازی طرح همواره با کمبود منابع مواجه می شود. در نتیجه گونه هایی انتخاب می شود که کمترین هزینه را داشته باشد. بر همین اساس، از کهورپاکستانی که گونه ای سمی است و در فهرست صد گونه مهاجم اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) قرار گرفته است، استفاده می شود.

  • سرعت پایین

در این مدل به دلیل اتخاذ رویکرد دولتی و محدودیت بودجه و اعتبارات دولتی، سرعت جنگل کاری اراضی بسیار پایین تر از حد تاثیرگذاری و گسترش کانون های بحرانی است.

  • مواجهه با مردم

از آنجا که منفعت این طرح برای مردم محلی صرفاً در کارگری برای کاشت نهال و قُرُق اراضی خلاصه می شود و منفعت پایداری برای اهالی به همراه ندارد، با مخالفت و عدم همراهی اهالی محلی مواجه می شود.

  • عدم پایداری

در حال حاضر سرعت تخریب جنگل های قبلی، از سرعت ایجاد جنگل های جدید بیشتر است. به عبارت دیگر با روش فعلی، از یک سو با صرف بودجه فراوان جنگل دست کاشت ایجاد می کنیم و از سوی دیگر این جنگل ها تبدیل به زغال می شود.

  • عدم بهره برداری اقتصادی

با مدل کلان موجود برای مقابله با ریزگرد، حتی اگر گونه های غیربومی و مهاجم فعلی را با گونه های بومی جایگزین کنیم، همچنان با مسائل و مشکلات مواجه خواهیم بود. بنابراین اصلاح گونه گیاهی باید در بستر اصلاح مدل اقتصادی – اجتماعی مقابله با ریزگرد تعریف شود.

الگوی پیشنهادی و ارکان آن

الگوی مطلوب ایجاد پوشش گیاهی دست کاشت با هدف مقابله با ریزگرد، الگویی است که منابع و سرمایه های مردم و بخش خصوصی را در راستای هدف مقابله با ریزگرد فعال سازد و بازیگر اصلی در آن مردم باشند. از جمله ارکان مربوط به الگوی مطلوب می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • واگذاری حق بهره برداری اقتصادی از اراضی با حفظ مالکیت دولت

در صورتی که دولت در کانون های ریزگرد و کانون های مستعد بیابانی شدن، منابع طبیعی اعم از زمین و میزان محدودی آب کشاورزی را در چارچوب یک طرح فنی کارشناسی برای بهره برداری اقتصادی مردم آزاد کند، مردم نیز منابع مالی و انسانی خود را در جهت احیای این اراضی فعال خواهند کرد.

  • تدوین و معرفی یک طرح فنی قابل توجیه برای اراضی هدف

در این طرح محورهایی از قبیل گونه گیاهی با خاصیت بادشکنی و مهار ریزگرد و سازگار با اقلیم منطقه و با کمترین هزینه و پایین ترین مصرف آب، چیدمان کشت جهت بیشترین اثرگذاری بر کاهش ریزگردها، و نیز مدیریت آب باید مورد توجه قرار گیرد.

  • آماده سازی اراضی، ایجاد زیرساخت های لازم و شورع از اراضی مستعد

پتانسیل اراضی مختلف برای پیاده سازی الگوی بهره برداری اقتصادی و مردمی مقابله با ریزگرد متفاوت است. در الویت بندی، ابتدا زمین هایی که به منابع آب سطحی یا زیرزمینی دسترسی دارند و سپس نواحی با بارش نسبتاً مناسب که امکان کشت دیم در آن وجود دارد و در آخر اراضی بیابانی قرار دارند. از طرفی، روند بیابان زدایی باید از حاشیه بیابان شروع شود و به سمت قلب بیابان حرکت کند. در غیر این صورت ضمن بالا رفتن سرسام آور هزینه ها، بیابان زدایی صورت گرفته نیز پایدار نخواهد ماند. همچنین برای هزینه این اقدامات، تأسیس یک صندوق و تجمیع اعتبارات مقابله با ریزگرد در آن ضرورت دارد.

  • توانمندسازی بهره برداران

در الگوی مطلوب، مردم محلی برای بهره برداری اراضی نسبت به شرکت های بخش خصوصی در الویت قرار دارند و حمایت از آنان ضروری می باشد. از دیگر جنبه های توانمندسازی بهره برداران، ارائه آموزش های تخصصی لازم و معرفی طرح های موفق به آنان، تدوین و ارائه طرح فنی دارای توجیه اقتصادی و زیست محیطی برای کسب وکار بهره برداران است که ذیل یک تشکیلات اجتماعی و توسط نهاد توسعه گر صورت خواهند پذیرفت.

  • نهاد توسعه گر

«نهاد توسعه گر» به عنوان هسته اصلی الگوی مطلوب مطرح می شود. این نهاد به عنوان یک واسطه مدیریتی، برخلاف پیمانکاران بخش خصوصی که به عنوان واسطه مالکیتی با مردم محلی تعامل دارند، نقش واسط میان دولت و تعداد زیاد بهره برداران خرد را ایفا می کند و نیز تضمین کننده پیاده سازی طرح به صورت بهینه است. از جمله وظایف این نهاد شامل تحویل گرفتن منابع طبیعی، سخت افزاری و مالی اختصاص یافته از سوی دولت، مشارکت در تأمین مالی طرح، آماده سازی زمین و تأمین زیرساخت های لازم و توانمندسازی بهره برداران از لحاظ فنی و دانشی و غیره است.

بنابراین در الگوی مطلوب پیشنهاد می شود که نهادهای انقلابی در نقش توسعه گر ایفای نقش کنند. نهادهای انقلابی می توانند با فعال کردن منابع خود و نیز با تکیه بر قدرت رایزنی خود در سطح ملی، این وظیفه را به خوبی ایفا نمایند.

جمع بندی

با توجه به ناکارآمدی طرح فعلی برای مقابله با ریزگردها، در این پژوهش یک طرح بهینه و مطلوب ارائه شد. بهترین راهبرد برای پیدا کردن مطلوب، الگوسازی از طریق اجرای یک نمونه موفق و معرفی این نمونه در سطح نهادهای مرتبط است. در الگوی پیشنهادی این پژوهش، منابع و سرمایه های مردم و بخش خصوصی در راستای هدف مقابله با ریزگرد فعال می شود و بازیگر اصلی آن مردم هستند. با ایفای نقش توسعه گری نهادهای انقلابی، می توان ادعا کرد که در صورت پیاده سازی این الگو، هم مسائل اکولوژیک گونه کهورپاکستانی، و هم معضلات اقتصادی و اجتماعی موجود در الگوی فعلی حل خواهند شد.

 مهدی روح اللهی و محمد مالکی

انتهای پیام/